جدول جو
جدول جو

معنی سر اندرکشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

سر اندرکشیدن
(دَ)
مشهور شدن. پیش افتادن. برتر رفتن:
بزودی به فرهنگ جایی رسید
کز آموزگاران سر اندرکشید.
فردوسی.
، سر فروبردن. مقابل سر برآوردن:
بدین همت که اندرسر همی داری سر اندرکش
سزای پینه و دوکی نه مرد رزم و میدانی.
سنایی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ شُ دَ)
ناپدید شدن. غایب شدن. پنهان گشتن:
مدتی گشت ناپدید از ما
سر چو سیمرغ درکشید از ما.
نظامی
لغت نامه دهخدا